معنی راستی و درستی
حل جدول
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
راستی راستی. (ق مرکب) در حقیقت. حقیقهً. فی الواقع. واقعاً. از روی جد.
فرهنگ فارسی هوشیار
حقیقه واقعا: راستی راستی کارتان تمام شد ک.
معادل ابجد
1351